به تو عادت دارم
مثل پروانه به آتش ، مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه که از من دوری ، من به ویرانگری فاصله می اندیشم
در کتاب احساس ، واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توانایی آن را داری که به این فاجعه پایان بخشی
تو و فاصله با هم یکی شدید
من و پاهام به رسیدن نا امید
کاش می شد می رسیدم تا می دیدم
تو و فاصله به هم چیا می گید ؟
نفسم
تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند
این روزها سنگین و نحس اند
چه کنم ؟
لحظات هم بهانه ات می گیرند
رفتی و ردپایت در پس کوچه های قلبم باقی مانده است
·
·
·
نظرات شما عزیزان: